نرو ای همدم تنهایی بابا، مادر
میشود بعد تو بابا تک و تنها، مادر
چه مگر بر سر تو رفته در آن کوچهی شوم
پس از آن حادثه افتادهای از پا، مادر
آخرین بار که گیسوی مرا شانه زدی
لرزه دست تو لرزانده دلم را مادر
من و بیمادری، ای وای، برایم زود است
کاش میشد که از این جا بروم با مادر
خدایا روحش را از من راضی نگهدار !!!
پ.ن : 11 روزه که از درگذشت مادرم میگذره
و چه حیف شد که بعد از 15 سال نتونست
پسرش رو ببینه !!!